جدول جو
جدول جو

معنی لطیف اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

لطیف اصفهانی(لَ فِ اِ فَ)
میرزا عبداللطیف. او از فضلا و ادبای معاصرین بوده و در سلک دبیران حضرت نایب السلطنه عباس میرزای قاجار انسلاک و انعقاد داشته به لطایف سخن و هزل و رؤیای محصوله (؟) معروف:
آنکه گفته لطیف ملعون را
بهر ایذاش اهتمام کنم
به خدا گفته ناسزا و سزاست
که زنش را بدو حرام کنم
باﷲ از فتنه بگذر و بگذار
تا من این تیغ در نیام کنم
قافیه از چهل فزون دارم
همه بر نامت اختتام کنم.
(مجمع الفصحاء ج 2 ص 430)
از شعرای اصفهان است در عهد محمدشاه. به هندوستان رفت و در دهلی متوطن شد. این بیت او راست:
به عزم گریه نشستم به رهگذار کسی
که بر رهش ننشیند دگر غبار کسی.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لُ)
شاعری اصفهانی است و این بیت او راست:
بکش خنجر که جان بهر تو ای نازک میان دارم
تو خنجر در میان داری و من جان در میان دارم.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(شَ فِ اِ فَ)
ملا محمد شریف. از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری و از مردم قریۀ ورنوسفادران اصفهان و پسر استاد کلبعلی سنگتراش بود و خود نیز به سنگتراشی اشتغال داشت. بیت زیر از اوست:
می توان لذت شمشیر تو در زخمم دید
آن چنان کز لب خندان دل خرم پیداست.
(از قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ اِ فَ)
طین نیشابوری است. (فهرست مخزن الادویه). طین خراسانی است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طین اصفهانی
تصویر طین اصفهانی
خاک سپاهانی
فرهنگ لغت هوشیار